هنگامیکه کمالالملک در 93 سالگی در مرداد 1319 درگذشت، مرآت وزیر معارف وقت، در مهر ماه همان سال هنرکده هنرهای زیبا را پایه گذاری کرد که طی نیم قرن خواستگاه هنر نو و نقاشی معاصر ایران شد.
مدرسه کمالالملک پس از کنارهگیری استاد تبدیل به مدرسه صنایع پیشه و هنر شده بود. در همین زمان پروفسور رولاند فرانسوی و مهندس محسن فروغی مدرسه عالی معماری را بنیان نهاده بودند که هر دو مدرسه منحل و در هنرکده نوپا ادغام شد.
دانشگاه تهران که قرار بود مرکز اشاعه تجدد در علوم و هنرها باشد و تمدن فعلی ایران را با حفظ مواریث فرهنگی، به تمدن جهانی پیوند بزند از 1313 پایه گذاری شده بود و دانشکده های مختلف به تدریج در آن پدید می آمد.
اسماعیل مرآت که مدتی سرپرست دانشجویان اعزامی بود با دیدن «اکول سوپریور دو بوزار» شیفته برنامه های آن شد. وقتی که به وزارت معارف رسید از آندره گدار که رئیس باستان شناسی بود و با شرکت سنتاب، بر طراحی ساختمان های دانشگاه نظارت می کرد خواست که هنرکدهای با همان اسلوب و برنامه درس های بوزار در ایران تاسیس کند. او با همکاری همندس فروغی و یاری اسدالله قهرمان پور – رئیس دفتر هنرکده به طراحی برنامه و دعوت اساتید پرداخت.
هنرکده نخست در مسجد مدرسه مروی شروع به کار کرد و بعد که سالن آزمایشگاه برق دانشکده فنی ساخته شد ناچار به انجا نقل مکان کرد تا ایم که در 1324 دانشکده هنرهای زیبا در ضلع جنوب شرقی دانشگاه افتتاح شد.
دانشگاه تهران در این زمان، مرکزی برای تجلی مدرنیته در شکل علمی و فرهنگی اش بود. در گذار از شکل های سنتی به سوی تجدد کوشش هایی که از زمان عباس میرزا و امیرکبیر شروع شده و در مشروطیت شکل گرفته بود از اوایل قرن سیزدهم (ه ش) صورت تحقق می گرفت. دولت مقتدر مرکزی، بنیان این تجددخواهی را بر اخذ تمدن فرهنگی و تلفیق آن با سنن تاریخی و افتخارات نیاکانی قرار داده بود و موسسات کالبدی مدرن شهری بر اساس این نظریه شکل میگرفت و طبعا سیاست آموزش و پرورش و برنامههای دانشگاه در مرکز این سیاست رسمی قرار داشت.
در شرایط اجتماعی و فرهنگی آن دوره چند جریان هنری به موازات هم رشد می کنند:
1- مکتب کمال الملک:
2- مینیاتور و هنر ملی
مذهبی و قهوه خانه:
4- نقاشی نو
برخلاف شعر و موسیقی و چند رسانه هنری دیگر که خارج از آکادمی نطفه بسته و ربطی به تعالیم دانشگاهی نداشته است، هنر نقاشی مدرن از دل دانشگاه درآمده است و بالیدن و گسترش خود را تا سال ها مدیون آموزش دانشگاهی سپس هدایت مراکز رسمی فرهنگی بوده است سپس هدایت مراکز رسمی فرهنگی بوده است.
هنرکده بعدها _ دانشکده هنرهای زیبا – در آغاز تاسیس برنامه منسجمی ندارد. کار و موجودیتش نوعی گرته برداری از مدارس هنری پاریس است با این تفاوت که از استادان حرفه ای آن مدارس و برنامه های اندیشیده اش محروم است و فضای آموزشی اش ترکیب نا همخوانی است از تعالین چند معمار خارجی به اضافه تجارب استادان مکتب کمال الملک که با ارائه آموخته های خود به شاگردان، گهگاه از هنر نو سخن به میان می آوردند که از امپرسیونیسم فراتر نمی رود.
اما شوق نوجویی و خلاقیت هنری، در این فضای آشفته و تعلیمات متناقض هم مجال رشد مییابد. اولین دوره هنرکده 1324- 1319 سه فارغ التحصیل در رشته نقاشی معرفی میکند که جلیل ضیاءپور به عنوان شاگرد اول با بورس دولت فرانسه عازم بوزار پاریس میشود و جواد حمیدی بلافاصله به همکاری با حیدریان در آموزش دانشگاهی دعوت میشود و حسین کاظمی آزادانه به نقاشی میپردازد و بعد به پاریس میرود و تعلیمات خود را پی میگیرد.
عملا آخرین حد نوجویی که در آتلیه ها تحمل میشد نوعی امپرسیونیسم است که اصطلاحاً آن را «قلم آزاد» مینامیدند در واقع همان کلاسیسیسم است که اندکی مسامحه در آن راه یافته است و چندان ربطی به نوآوریهای امپرسیونیستها ندارد. آنها بیشتر یاد میگیرند که چه کاری نکنند تا اینکه چه کاری بکنند. اما هنرجویان چندان پای بند آموزش های دانشگاهی باقی نمیمانند.
نقاشان دانشکده دیده، اولین نمایشگاه های نقاشی مدرن را به ناچار در انجمن های فرهنگی وابسته به سفارتخانههای خارجی ارائه میکنند چون جای دیگری برای عرضه آثار خود ندارند. ضیاءپور، حمیدی، جودی پور در فاصله سالهای 25 – 24 کارهای مدرن خود را به نمایش عمومی میگذارند.
با بازگشت ضیاءپور از پاریس، نقاشان آکادامی گرد هم میآیند و فعالیت جدی نقاشی معاصر ایران شکل میگیرد. این فالیت به ورت ارائه پردههای نقاشی مدرن، نقد و بررسی آثار و سخنرانی در باب هنر مدرن است که موجی از تجددخواهی را در عرصه هنرهای تجسمی ایران برمیانگیزد.
نمایش آثار جلیل ضیاءپور، جواد حمیدی، حسین کاظمی، احمد اسفندیاری، محمد جوادی پور، عبدالله عامری، لیلی تی پور، شکوه ریاضی، فخری عنقا، هوشنگ پزشک نیا، مهدی ویشکایی، هوشنگ کاظمی، و از همه جوانتر منوچهر شیبانی و صادق بریرانی خبر از پدیدار شدن گروهی از نوگرایان میدهد که در دو عرصه خاص و عام میکوشند. در عرصه خاص حرفه ای با مینیاتوریستها و نقاشان کتب کمال الملک درگیر هستند و آنان را تقلیدگرا و تکثیرکننده آثار دیگران می نامند. در عرصه عمومی می کوشند با نمایش آثار هنری خود و نقد و معرفی آنها، راه را برای تفاهم با افکار عمومی هموار سازند و هنر نو را که در فضای فرهنگی آن عصر بیگانه است معرفی و توجیه کنند. (7)
ضیاء پور پس از بازگشت به ایران در مقام نقاشی پیشتاز و نظریه پردازی آگاه پرچمدار نهضت نوین نقاشی می شود. با دوستانش به تاسیس انجمن خروس جنگی اقدام می کند که مجکعی پیشرو در زمینه طرح عرصه های هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی است. انجکن مجله ای با همین نام منتشر می کند که در آن با سخنرانیهای هفتگی در این انجمن و سایر مراکز هنری و نوشتن مقالات تئوریک و نقدهای فنی در باب نقاشی نو به ترویج دیدگاه های هنر نو همت می گمارد.
برگرفته از کتاب پیشگامان نقاشی معاصر ایران. نوشته جواد مجابی